خداپرستی در پارادوکس برهان و احتمال

خداپرستی در پارادوکس برهان و احتمال

بسم الله الرحمن الرحیم


چکیده:
اساس زندگی بشر بر جلب منفعت ودفع ضرر پی ریزی شده واین اصل از آغاز تا پایان زندگی، بر او حاکم است پیش از این که به دین واعتقاد وباوری رسیده باشد به مقتضای عقل وفهم اولیه انسانی، حب بقاء وحب آسایش دارد طبعا ضررها وآسیب ها وخطرات را از خود دفع ومنافع وسود وبهره ها را کسب وجذب می نماید. طبیعی است که هر چه مدت بقاء بیشتر وکیفیت راحتی وآسایش شدیدتر باشد، پرداخت هزینه برای آن آسان تر وتوجیه پذیرتر خواهد بود. تطبیق این قاعده بر آموزه های دینی و وعده و وعیدهایی که پیامبران الهی داده اند، از شور وحال دیگری بر خورداراست وجایگاه ویژه ای در معارف دینی وبیانات پیشوایان دین داشته ودارد این نوشته می کوشد تا این قاعده عقلی را به عنوان برهانی برضرورت التزام به دین وابدیت پس از مرگ توضیح دهد واثبات نماید که استحکام وکار آیی آن، از دیگر ادله اگر بیشتر نباشد کمتر نیست تنها باید به لوازم و الزامات عقلی و منطقی ملتزم بود تا بتوان بیشترین بهره را از این قاعده عقلی برد

واژه های کلیدی: عقل، احتمال، شرط بندی، مصلحت، شیطان

برهان معقولیت

به نظر می رسد عناصر تصمیم گیری عاقلانه و قابل دفاع، در تمام ابعاد زندگی دوچیز است ۱- درصد قابل قبول احتمال. به گونه ای که اگر احتمال موفقیت، صفر باشد، اقدام بر آن کار عاقلانه نخواهد بود ۲- اهمیت محتمَل یا همان هدفی که باید بدان رسید یعنی علاوه بر احتمال موفقیت، باید هدف هم در حد قابل قبولی از اهمیت باشد. اگر هدف، ناچیز وکم ارزش باشد، تحمل زحمت وهزینه برای رسیدن به آن، قابل دفاع عقلی نخواهد بود. بر عکس اگر هدف بسیار ارزشمند وپر اهمیت باشد اقدام، عاقلانه است هر چند در صد احتمال، بسیار کم وپایین باشد. در حقیقت عقل، در صد احتمال موفقیت را با اهمیت هدف می سنجد ونتیجه وبرآیند آن را مبنای تصمیم خود قرار می دهد. مثلا اگر در آغاز یک مسافرت، از وجود راهزن هایی خبر داده شود که جان ومال وعرض وآبروی انسان وهمراهانش در خطر باشد واز این خبر پنج درصد وحتی کمتر از آن، احتمال درستی وصحت عقلایی حاصل شود، به خاطر اهمیت هدف یعنی اتفاقی که ممکن است بیفتد، باید بدین احتمال ترتیب اثر داد وجانب احتیاط را از دست نداد. به خصوص اگر در کنار آن جاده ومسیر، جاده دیگری باشد که مقداری دورتر است یا مناظر وزیبایی کمتری دارد ولی امنیت کامل وصد درصدی داشته باشد.
بنا بر این نپذیرفتن آموزه ها واحکام ودستورات دینی، به عذرقانع کننده نبودن براهین و ادله اثبات خدا و دین وقطعی و یقینی نبودن آنها ، استناد درستی نیست وعقل، از باب لزوم پیشگیری ضررها وآسیب های مهم احتمالی، حکم می کند که اگر به درستی وحقانیت تعالیم دینی وسخنان منسوب به انبیاء واولیاء الهی، یقین هم پیدا نکنیم وتنها یک احتمال عقلایی ضعیفی وجود داشته باشد، نباید جانب احتیاط را از دست داد چرا که اگر در پایان زندگی، حقانیت و درستی ومطابق واقع بودن آنها را بفهمیم وقبلا به مقتضای آن احتیاط عقلی، عمل نکرده باشیم، امکان تدارک وجبران نیست. به ویژه که پیامبران در جامعه خود و بین مردم به صدق و امانت داری و پاکی معروف بوده اند و با اطمینان کامل وبدون اظهار سخنان و درخواستهای ضد عقلی و فطری، از وجود خدا و آینده ای به نام معاد و کیفر شدید بد کاران و پاداشهای عظیم نیکو کاران خبر داده اند. برای دفع این خطرها و رسیدن بدان پاداش های احتمالی، پذیرش خدا ودین و پیامبران وعمل به توصیه ها ودستورات آنان کاملا عاقلانه ای است.
از باب نمونه این آیات قابل دقت و تأمل است:
در زمینه وعده ها و پاداش ها و سودها و بهره ها
ان اصحاب الجنه الیوم فی شغل فاکهون هم و ازواجهم فی ظلال علی الارایک متکؤن لهم فیها فاکهه ولهم ما یدعون سلام قولا من رب رحیم. آیات ۵۵ به بعد سوره یس
و در زمینه کیفرها و آسیب ها و ضررها
والذین کفروا لهم نار جهنم لا یقضی علیهم فیموتوا ولا یخفف عنهم من عذابها کذلک نجزی کل کفور وهم یصطرخون فیها ربنا اخرجنا نعمل صالحا غیر الذی کنا نعمل او لم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر وجاءکم النذیر فذوقوا فما للظالمین من نصیر. آیات۳۶ به بعد سوره فاطر
ازاین نتیجه گیری، به عنوان برهان معقولیت یا برهان عقل ومصلحت، یاد شده.
به نوشته برخی محققان معاصر ظاهرا این برهان، فاقد پیشینه است واولین بار در روایات اسلامی، مطرح شده واز جهت منطقی واستحکام، استدلال تام و ریاضی است( مجله علمی – پژوهشی “اندیشه نوین دینی” شماره ۱۸، مقاله آقای غلام رضا میناگر با عنوان سازگاری عقل و وحی، ص- ۱۴۷ )
این برهان مورد توجه متفکران واندیشمندان مختلف قرارگرفته وازجمله دراین منابع بدان پرداخته شده:
سید مرتضی در “الذخیره فی علم الکلام” ص-۱۶۷.
غزالی در “احیاء العلوم” ج-۳، ص-۴۰۲.
و “میزان العمل” ص-۲۶.
و”الاربعین فی اصول الدین” ص- ۱۱۴.
صدر المتألهین در “تفسیر القرآن الکریم” ج-۵، ص-۶۰.
پاسکال ریاضی دان نامی فرانسوی قرن هفدهم میلادی، در اندیشه شرط بندی معروف خود که در ” تاریخ فلسفه ” فرد ریک کاپلستون، ج-۴، ص-۲۱۴
وکتابچه “جهان غیب وغیب جهان” ازاستاد بهاء الدین خرمشاهی در ترجمه اندیشه مزبور، ص- ۳۶ آمده .
از این مجموعه به سخن صدرالمتألهین وسخن پاسکال، متأله مسیحی اشاره می شود.
سخن صدرا
صدر المتألهین فیلسوف نامدار، در تفسیر خود ذیل آیه ۲۱ سوره یس، اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ ” پیروی کنید از کسی که در برابر سخنان وهدایت های خود، از شما اجر ومزد وپاداشی نمی خواهد ” توضیحاتی دارد که قابل توجه است. مقداری از متن و ترجمه کامل آن را ببینید
بین قلابها به پاورقی منتقل شود
{هذه الایه کلام تام فی الترغیب الى الایمان بما یقول الرسول و نصیحه جامعه فی اعلام المحجوبین عن الوصول الى معرفه حال الأنبیاء… و یقرب منه ما قال امیر المؤمنین علیه الصلوه لبعض من قصر عقله عن فهم حقیقه الدین. و کان شاکا فی صدقخبر المرسلین: ان صح ما قلت فقد تخلصنا جمیعا، و الا فقد تخلصنا وهلکت…
} تفسیر القرآن الکریم (صدرا) ج۵، ص: ۶۱
ترجمه آزاد متن فوق
“این آیه بیان کاملی است در ایجاد انگیزه برای ایمان آوردن به سخنان پیامبران وخیر خواهی جامعی است نسبت به کسانی که شناختی از پیامبران ندارند وتحریص به پذیرش هدایت آنان. توضیح آن که: پیامبران چیزی از دنیای شما را نمی خواهند تا در صورت نا درست بودن سخنانشان، چیزی را از دست بدهید. درعوض، خیر وهدایت فراوانی به شما خواهد رسید واز عذاب وشکنجه های احتمالی پس از مرگ نجات خواهید یافت. خیر دنیا واخرت شما، در پیروی ازآنان ا ست. این بیان، کوتاه ترین راه معالجه و دفع بیماری شک وتردید از کسانی است که به معرفت ویقین نرسیده اند.

ادامه ترجمه:
قریب این بیان است، آنچه از امیر مؤمنان ع در برابر برخی قاصران از درک حقیقت دین، نقل شده، کسانی که در صدق دعوت پیامبران، تردید جدی داشتند:
اگر سخن شما در نفی خدا وقیامت صحیح باشد، ما وشما همگی پس از مرگ نجات یافته ایم واگر صحیح نباشد ما نجات یافته ایم ولی شما دچار هلاکت وعذاب خواهید بود.
عاقل، همیشه راه امن وبی خطررا انتخاب می کند، راه ترغیب منکران شریعت ودین به پذیرش وایمان، حسب این روایت وآن چه برخی از بزرگان علماء اسلام گفته اند ( مراد، غزالی است در کتب مختلفش ) این است که به آنان گفته شود: آیا ادعا وسخن انبیاء وپیامبران که با معجزاتی تأیید شده است ممکن است راست باشد؟ اگر پاسخ دهند درست بودن حرف های پیامبران، محال وناممکن ونظیر جمع دو نقیض است یا حلول دو عرض در یک محل یا بودن یک شخص در آن واحد دردو مکان. چنین پاسخی را ازهیچ عاقلی نخواهید شنید و اگرکسی چنین سخنی بگوید، مانند دیوانگان وکودکان، از تکلیف عقلایی ساقط وخارج است. واگر بگوید تردید دارم، بگو اگر مقداری غذای خود را کنار گذاری که ساعتی بعد بخوری ودر این بین شخص ناشناسی به تو بگوید ماری دیدم که سم خود را در آن غذا ریخت و وضعیت به گونه ای باشد که احتمال درست وراست بودن سخن او را بدهی، آیا بازهم از آن غذا هر چند لذیذ وخوشگوار باشد خواهی خورد؟ اگر بگوید نخواهم خورد چرا که به فرض، دروغ هم گفته باشد، تنها آن غذا را از دست داده ومقداری گرسنگی تحمل نموده ام ولی اگر حرفش را نپذیرم وبخورم وراست گفته باشد زندگیم را از دست داده واز لذت غذا هم محروم مانده ام وسختی وتلخی مرگ هم خواهد بود، در این صورت به او گفته می شود چگونه سخن این همه انبیاء با آنهمه معجزات و نشانه هایی که ارایه داده اند واین همه دانشمندانی که سخن آنها را پذیرفته وآن را تبلیغ وترویج نموده اند را به اندازه سخن یک ناشناس مجهول الحالی که ای چه بسا غرض وانگیزه های دیگری از سخنش داشته، ارزش واعتبار قایل نیستی
همه انبیاء ودانشمندان وعقلای عالم خبر داده ومی دهند که قیامتی هست هر چند درخصوصیات آن مانند فقط روحانی یا جسمانی ویا هم روحانی وجسمانی بودن آن، اختلاف نظر باشد، آیا با این انکار ونپذیرفتن، خود را در معرض عذاب ابدی قرار نداده ای. به فرض که پیامبران { نعوذ بالله }دروغ گفته باشند وپس از مرگ خبری نباشد، چیزی جز برخی بهره مندی های این دنیا را از دست نداده ای. این محاسبه واضح و روشن، برای هرعاقلی قانع کننده است تا دعوت انبیاء را بپذیرد چرا که نسبتی نیست بین مدت محدود عمر این دنیا با ابدیت، اگر فرض کنیم تمام عالم پراز دانه های ریزوکوچک باشد وفرض کنیم پرنده ای درهرسالی یکی ازآن دانه ها را بردارد، بالاخره تمام خواهد شد در حالی که ابدیت، پایان نا پذیر وتمام نشدنی است، چطور ممکن است انسان عاقلی برای رسیدن به سعادت ابدی پایان نا پذیر هر چند احتمالی، از برخی شهوات زود گذر دنیا چشم نپوشد وبرخی محدودیتها را نپذیرد.
تفسیر “محاسن التأویل” از تفاسیرعامه، ذیل آیه شریفه قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَهُ بَغْتَهً قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فِیها وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ ۳۱ – انعام
کسانی که منکر لقاء خدا و قیامت اند، هنگامی که ناگهان به پایان عمر وحیات خود می رسند می فهمند که چه زیان وخسارت بزرگی کرده اند و حسرت فرصتهای از دست رفته خود را می خورند در حالی که بار سنگین خطا و گناهان خود را بر دوش می کشند وچه محموله بدی دارند. چنین آورده: روی عن علی ع انه نظم ابیاتا علی وفق هذه الآیه وفی معناهاوهی:
زعم المنجم والطبیب کلاهما
لا تحشر الاجساد قلت الیکما
ان صح قولکما فلست بخاسر
او صح قولی فالخسار علیکما
( محاسن التأویل، محمد جمال الدین قاسمی، ص- ۳۴۲)
گمان منجم وطبیب این است که هر چه هست همین دنیاست و انسان ها پس ازمرگ، زنده ومحشور نمی شوند من به آنها می گویم اگر حرف شما صحیح باشد من زیان نکرده ام واگر سخن من صحیح باشد شما خسارت وزیان خواهید کرد
بعد از این، اشعاری از ابو العلاء معری را هم آورده که با همین ابیات فوق آغاز می شود وتوضیح داده که “اصولا بعضی ها آن اشعار را از ابو العلاء می دانند نه از امیر مؤمنان ع منتهی ابو العلاء این اشعار را در شرح وتبین روایتی ازآن حضرت آورده روایت درمقام پاسخ به کسانی است که شک وتردید در قیامت وحشر ونشر دارند وآن روایت این است
ان کان الامر کما تقول من انه لا قیامه فقد تخلصنا جمیعا وان لم یکن الامر کما تقول فقد تخلصنا وهلکت
اگر قبر وقیامتی در کار نباشد چنان که تو می گویی با مرگ، ما وشما کار را به پایان برده وخلاص شده ایم اما اگر چنان باشد که ما می گوییم ما خلاص و نجات یافته ایم اما شما خود را به هلاکت ورنج بزرگ افکنده اید
این بیان حضرت گرچه ظاهر تردید آمیزی نسبت به عقاید حقه دارد، اما در حقیقت الزام مخاطب وهشداربه اوست که احتیاط ومراقبت لازم را برای حفظ وحراست خود از خطرات از دست ندهد
روایتی هم از امام صادق ع در بحث با ابن ابی العوجاء (۱)مادی مسلک، نقل شده که در جلد اول اصول کافی ص۷۵ و۷۸ آمده وبیانی هم از امام رضا ع خطاب به فردی مادیگرا آمده که به دلیل کامل تر بودن، روایت حضرت رضا ع را می آوریم:
أرأیت ان کان القول قولکم ولیس هو کما تقولون ” ألسنا وایاکم شرعا سواء ولا یضرنا ما صلینا وصمنا وزکینا واقررنا … بحارالانوار، ج-۳، ص-۳۶.

آیا جز این است که اگر حق با شما باشد – یعنی خدا ودین و غیب وقیامتی در کار نباشد – که قطعا حق با شما نیست، ما ضررنکرده ایم ومثل شما زندگی کرده ومرده ایم در این صورت نماز، روزه ودیگر اعمالی که به عنوان احکام وباید ونباید های دینی انجام می دهیم، موجب کیفر وعقوبتی برای ما پس از مرگ نخواهد شد ولی اگر حق با ما باشد که بی تردید این چنین است ما نجات یافته ایم و شما – که بر خلاف آن احتیاط عقلی، پایبند دین وشریعت و واجب وحرامی نبوده اید – به هلاکت ابدی دچارشده و راه بازگشت وجبران نخواهید داشت؟
در باره ابن ابی العوجاء مادی گرای معروف، نقل شده کسی او را دید که نماز نیکو می گذارد به او گفت این ، مباین طریق توست پاسخ داد: عاده البلد وریاضه الجسد وحمایه الاهل والولد ( تفسیر ابو الفتوح رازی، ج-۴، ص- ۴۶)
“نمازعادت ورسم مردم این دیار است ونوعی ورزش جسمانی هم هست ونیزبا نمازخواندن، خانواده وزن وفرزندان از انضباط وتربیت اجتماعی بهتری بر خوردار خواهند شد”
مرحوم شعرانی در شرح این جمله می نویسد : ابن ابی العوجاء دهری مذهب بود وبه دین وخدا وآخرت ایمان نداشت وآنان را در آن عهد زندیق می گفتند وزنادقه دو دسته بودند بعضی می گفتند دینداری برای نظم جهان ( = اجتماع ) وامنیت لازم است وگروه دیگر قرامطه بودند ومی گفتند باید به قوه قهریه دین را از جهان برانداخت ومردم دیندار را که معتقد به خرافات وجهالات اند نجات داد وابن ابی الوجاء از دسته اول بود نماز می خواند برای آنکه عادت و رویه مردم آن دیار را محترم شمرد ودیگر آن که می گفت نماز، ورزش است وبرای سلامت بدن مفید وهم تربیت زن وفرزند وخادمان به اخلاق نیکو وحمایت ونگهداری آنان از قبایح وشنایع، به دین بهتر میسر می شود ( علم کلام در ایران وجهان اسلام، علی اصغر حلبی، ص۱۷۴، انتشارات اساطیر، تهران-۱۳۷۶ )
معلوم می شود گرایش ها ی پراگماتیستی = نگاه سودمندی ومنفعت گرایانه به دین وفرهنگ وهر نوع اندیشه ای، بدون توجه به واقعیت خارجی داشتن یا نداشتن آن، سابقه وپیشینه کهن دارد
سخن پاسکال
چنان که گفته شد، پاسکال اندیشمند بزرگ مسیحی و فرانسوی نیز در اندیشه شرط بندی معروف خود، این رویکرد را مطرح نموده که پذیرش خدا ودین وشریعت هر چند احتمالی، از آن شرط بندی هایی است که باخت ندارد:
حال بررسی کنیم که سود وزیان شرط بندی برسر وجود خداوند از چه قرار است این دو شانس را ارزیابی کنیم اگر شما بردید همه چیز ر برده اید واگر باختید هیچ چیز از دست نداده اید بنا بر این بی تردید این شق را انتخاب کنید وبر سر آن شرط ببندید که خدا وجود دارد … قول می دهم که حتی در این زندگی دنیوی هم سود وصرفه با شما باشد وبا هر قدمی که در این راه پیش بروید، خواهید دید که برد شما مسلم وخطری که کرده اید نا چیز است (جها ن غیب وغیب جهان، ترجمه خرمشاهی، ص- ۳۶، نشر کیهان، تهران-۱۳۶۵)
خیر خواهی شیطان
برای نتیجه بهتر بحث توجه به این مطلب ضروری ولازم است که در ادیان الهی و به ویژه اسلام رهبانیت و ترک دنیا وجود ندارد با این توضیح:
درست است که در اسلام و ادیان الهی نماز و دیگر احکام دینی، تکلیف است وتکلیف، از تکلف وکلفت وسختی است اما نباید تصور شود خداوند رنج وسختی وشیطان راحتی ولذت بردن انسان را می خواهد. با توجه به این حقیقت که اصولا درادیان الهی و به ویژه اسلام، رهبانیت وترک دنیا و لذت نیست و لذایذ و بهره مندی های مادی و غریزی تجویز و حتی ترغیب شده واز آنها می توان وباید استفاده کرد. خورد وخوراک ها، تفریح ومسافرت ها، خواب واستراحت ها ولذایذ جنسی و… برای معتقدان به خدا وقیامت، نه تنها ممنوع وحرام نیست بلکه ترغیب وتشویق در بهره مندی نیز هست. البته کنترل شده و در چهار چوب های معین، تا هم جلو سوء استفاده ها گرفته شود وهم عوارض منفی رها وبی حساب بودن آن بهره مندی ها، دامنگیر سلامتی جسمی و روحی، مادی ومعنوی فرد وجامعه نگردد وبا بهره مندی های دیگران تعارض و تزاحم پیدا نکند
چنان که ممکن است در مواردی، تعارض وتضاد باشد بین برخی بهره مندی های مادی، نفسانی، وغریزی وبین رشد وکمال های روحی وفکری وعلمی که در هر دو مورد یعنی تعارض با بهره مندی دیگران و هم تضاد و تزاحم با کسب کمالات برتر خود انسان، باید با کسر وانکسار ومصلحت سنجی ها، بهترین راه وروش ممکن، فهمیده وانتخاب شود مثل این که برای رسیدن به کمال علمی یا حتی بدنی، لازم است از بسیاری از آسایش و راحتی ها وخورد وخوراک ها و بهره مندی های متعارف، چشم پوشید وصرف نظر نمود ویا با برنامه ریزی های دقیق ودرست از آنها بهره برد ویا در تزاحم بهره های نفسانی با بهره مندی دیگران باید صرف نظر کرد یا به درصد کمی از آن اکتفا نمود که خوشایند اولیه نفس نیست ولی برای همگرایی و زندگی مسالمت آمیز در جامعه و یا تعالی وکمال نفس وروح ورشد انسانیت، لازم وضروری است ویک مربی آگاه و دلسوز، افراد تحت تربیت خود را وادار به این سختی ها می نماید.
اصولا محدودیت های شرعی در قالب واجبات ومحرمات نباید علت و فلسفه ای جز این داشته باشد وگرنه معنا ندارد خداوند با بهره مندی و لذت بردن انسان، مخالف باشد خدایی که او را برای لذت بردن آفریده( مقاله نگاه لذت گرایانه به آفرینش از نگارنده در مجله آیینه معرفت شماره ۴۷ تابستان ۹۵ ) نخواسته با واجبات ومحرمات، او را ازآن هدف مانع گردد. هر چه هست همین است که بهره مندی ها، کنترل شده و درراستای اهداف انسانی و الهی باشد که همان به رسمیت شناختن و رعایت حقوق دیگران در یک محیط انسانی و نیز رشد وکمال فردی وشکوفایی استعدادهای او برای زیستن در زندگی پر ازآرامش و نشاط وخرمی است چه در این عالم وچه پس از مرگ.
چنین نیست که تصور شود خدا با خوشی و لذت بردن انسان مخالف است ولی شیطان موافق، از این جهت شیطان دعوت به آزادی مطلق وبی حساب می کند تا انسان هر چه خوش تر باشد ولی خداوند ایجاد مانع ومحدودیت بر سر راه تلذذ های او نموده است، این تصور غلط ونادرستی است از آموزه های دینی. شیطان اگر بتواند بدون ذره ای لذت وخوشی، انسان را به سقوط وهلاکت ومحرومیت دایمی بکشاند این کار را خواه کرد اما می بیند که بدون این جاذبه ها و لذایذ مادی ونفسانی، انسان ها به سمت وسوی او نمی آیند از این جهت لذایذ و بهره مندی های شیطانی، در حکم طعمه وکرم سر قلاب است برای به دام انداختن و شکار کردن انسان نه این که از خدا وانبیاء واولیاء برای ما دلسوزتر باشد وخوشی بیشتر ما را بخواهد
در وجود شیطان، رحم وخیر خواهی وعطوفت نباید ونمی توان سراغ گرفت از قول مرحوم امام قلی نخجوانی از اساتید سیر وسلوک ومعارف نقل شده که گفته پس از آن که به سن پیری رسیدم دیدم با شیطان در بالای کوهی ایستاده ام من دست خود را برمحاسن گذارده وبه او گفتم مرا سن پیری وکهولت فرا گرفته اگر ممکن است از من در گذر شیطان گفت این طرف را نگاه کن وقتی نظر کردم دره ای بسیار عمیق دیدم که از شدت خوف وترس، عقل انسان مبهوت می ماند شیطان گفت در دل من رحم ومروت ومهر وعطوفت قرار نگرفته اگر چنگال من بر تو گیر کند ودستم به تو برسد جای تو در ته این دره خواهد بود که تماشا می کنی وچنان تو را در آن سر نگون کنم که بند از بندت جدا شده وپیکرت قطعه قطعه شود (رساله لب اللباب، علامه محمد حسین حسینی طهرانی، نشردوره ای علوم ومعارف اسلامی، مشهد مقدس-۱۴۱۹، و ابلیس نامه، محسن غفاری، ص-۳۴)
ازاین رو بهره مندی ولذت بردن، حق مؤمنین است وهیچ کس برای استفاده از نعمت ها ومواهب حیات ، شایسته تر ازانبیاء واولیاء و مؤمنان نیست وبه گواهی تاریخ وشواهد عینی، تمامی پیامبران واولیاء خدا ومؤمنان واقعی به آنها، از همه این نعمت ها ولذایذ طبیعی ومادی، در همان محدوده مجاز وعقلایی برخوردار و بهره مند بوده وهستند مگر موارد استثنایی که دلایل خاص خود را دارد
نکته تکمیلی و پایانی این است:
به نظر می رسد توجه و تمرکز بر براهین اثبات خدا و دین می تواند باعث یقین منطقی در انسان گردد و یا دست کم احتمال قوی با در صد بالا که همان اطمینان است ایجاد نماید به مفاد آیه شریفه: من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا. کسی که واقعا دنبال فهم و درک حق و حقیقت باشد هدایت الهی او را در می یابد ورهنمون می شود شرطش مجاهدت و جدیت و سعی و تلاش صادقانه است اما اگر کسی به هر دلیلی به آن درجه یقین ویا اطمینان نرسید و تنها احتمال ضعیفی برایش حاصل شود و در این تشخیص و نتیجه گیری خود صادق باشد و به استناد همین تشخیص و به نیت رعایت جانب احتیاط عقلی، به مقتضای آن دین و باوراحتمالی، پای بند باشد و عمل کند باید به مقتضای (لا یکلف الله نفسا الا وسعها. ۶۲ مومنون) وقاعده عقلی قبح عقاب بلا بیان
(الملل والنحل، جعفر سبحانی، ج-۲، ص-۳۲۹) اهل نجات و سعادت و بهشت باشد چرا که راهی جز این نداشته و ندارد

نتیجه:
اگر فرض کنیم هیچکدام از استدلال های اثبات غیب وقیامت، قانع کننده نباشد وانسان را به یقین واطمینان نرساند ولی از تاریخ ادیان وپیامبران واولیاء الهی واز باورها واعتقادات ملیاردها انسان واز متون وکتب مقدس و… احتمال عقلایی ضعیفی برایش حاصل شود که مرگ نقطه پایان زندگی نیست بلکه آغاز زندگی حقیقی انسان است ورنج ولذت واقعی وبی پایان، در آنجا رخ خواهد نمود و نیز بخواهیم تصمیمی عاقلانه وبا توجه به سرنوشت احتمالی آینده خود گرفته باشیم، به حکم عقل، نباید آموزه های دینی وابدیت پس از مرگ رانادیده بگیریم وبی تفاوتی نسبت به آن، بخردانه نخواهد بود و هوشیاری خرد مندانه ایجاب می کند دیندار زندگی کنیم وخود را به دستورات دینی که آن را حق ویا دست کم بهتر و قوی تر از دیگر ادیان می دانیم ملزم ومقید بدانیم.

فهرست منابع

۱ – احیاء العلوم، ابو حامد محمد بن محمد غزالی، نشر اطلاعات، تهران
۲ – الاربعین فی اصول الدین =========، نشر اطلاعات، تهران
۳ – میزان العمل، ================بیروت، دار ومکتبه الهلال
الذخیره فی علم الکلام، علم الهدی المرتضی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم.۴ –
۵-محاسن التأویل، محمد جمال الدین قاسمی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۸
۶ – التفسیر القرآن الکریم، صدر الدین شیرازی، انتشارات بیدار، قم- ۱۳۶۴
۷ – جهان غیب وغیب جهان، خرمشاهی، نشر کیهان، تهران-۱۳۶۵
۸ – تاریخ فلسفه، کاپلستون، ج-۴
۹ – اصول کافی، کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران ۱۳۸۸۱
۱۰ – بحار الانوار، ج-۳، مجلسی دار احیاء التراث، ۱۴۰۳
۱۱ – تفسیر ابو الفتوح رازی، ج-۴
۱۲ – علم کلام در ایران وجهان اسلام، علی اصغر حلبی، انتشارات اساطیر، تهران-۱۳۷۶
۱۳ – رساله لب الباب ، علامه محمد حسین حسینی طهرانی، علوم ومعارف اسلامی، مشهد-۱۴۱۹
۱۴ – ابلیس نامه، محسن غفاری
۱۵ – مجله علمی،پژوهشی اندیشه نوین دینی ، شماره ۱۸
۱۶ – مجله آینه معرفت، شماره ۴۷، دانشگاه شهید بهشتی.
۱۷ – الملل والنحل، جعفر سبحانی، نشر مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۶۶.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا